یه چیزی جور در نمیاد !!
داره قلبم آتیش میگیره !!
حتی یه ذره هم آروم نگرفته این همه عطش ..!!
این همه خواستن و آرزو کردن ..!!!
این همه احساس نیاز..؟
چرا زمان دیگه دارو نیست ؟
چرا من بیشتر و بیشترمیخوام و تمومی نداره ؟
دارم دیوونه میشم..!!؟
نمیدونم..!!
شاید هرگر انقدر به چیزی ایمان نداشتم ...!
من اون لبا رو میخوام..!!!
من اون نگاهو میخوام..!!
من اون صدا رو میخوام...!!
من اون خلسه بی انتهاو اون آغوشو میخوام..!!
من اون با هم بودنو میخوام !!
دارم با چشمای خودم میبینم که این همه خواتستن بدون پاسخ داره جسممو نابود میکنه !!
میتونم فشاری که به قلبم میاره رو خیلی خوب حسش کنم ..!!!
احساس بدی دارم ..!!!
اینبار دارم حس شومی رو احساس میکنم که به کمین من نشسته ..!!
انگار کفتارهای زشت غم و تنهایی دارن واسم نقشه میکشن !!!
هر چی بیشتر میگذره ،احساسم قویتر میشه و نمیتونم دوریتو تحمل کنم..!!!
نمی دونم در مورد من چی فکر میکنی ..!!
ضعیفم..!؟ احساساتیم ..؟!! زیاده روی میکنم ؟!! دیوونه شدم؟!!..
اصلا نمیدونم ..!!
دیگه احساسامو نمیشناسم ..!!
چیزی درون من تغییر کرده و بی محابا منو در معرض احساساتی قرار میده که هیچ کنترلی روش ندارم ..!
با خودم می گم اگه تو مال من نشی ....
اگه من بی تو بمونم..
اگه تو کنارم نباشی ....زندگی چه ارزشی داره ؟
خدا بهم کمک کنه ..!!
نوشته شده در شنبه 22 بهمن 1390برچسب:
عاشقانه ,
دوست داشتن ,
تو رو میخوام ,
دوستت دارم ,
میخوام ,
عشق ,
,
ساعت
9:2 توسط del
| |